هشت ماهگی
فرشته کوچولوی توی دلم!
مامان خیلی دلش می خواست که زود زود بیاد و برات از اینهمه احساسهای قشنگ و
متفاوتی که هرروزبه خاطر حضور تو داره تجربه شون می کنه بنویسه ولی امان از
اینهمه کارماههای آخر بارداری توان حرکتی آدم خیلی کم میشه و حالا توی این شرایط
حجم کار مامان این روزهاخیلی زیاد شده بود اونقدر که خاله مریم زنگ زدکلی منو به
خاطر بی توجهی به شرایطم دعواکردگل قشنگم این روزها حرکاتت خیلی زیادترشده
وبیشتر در سمت راست بدنم احساسشون می کنم کم کم داره بوی حضور یه نی نی توی
خونه میاد ومن و بابایی رو سرمست می کنه
حسابی منتظرتیم عزیز دلم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی